پیدایش پدیده 27 :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ، وَ ... .
ازدواج دانشجویی :
اول خدا رو شکر بگم که پیش از افطار اجازه ی نشستن پشت کامپیوترم بهم داده شد ، البته قبل از اذان ظهرم که دیدم مشتری نداره از فرصت استفاده کردم ، ولی مثل الان نبود که بعد اذان مغربم بتونم براتون حرف بزنم .
تور علمی :
چرا ؟ خب برا اینکه امروز بیرون از خونه نرفتم ، بقول پیامبر " ولو یه قدم " ، البته نه برا اینکه جمعه بود و طبق قرار داد صابکارمون نمی تونه بازخواست کنه و ...
البته با بدنی که محل بحثمونه یه قدمم بیرون از در خونه نرفتم و مثلا چشم به کوچه هم نینداختم ، وگرنه همونطور که گفتم پیش از ظهر با کامپیوتر سیر و سیاحتی داشتم و ...
همونطور که بازم مثلاعصری دید و بازدیدی داشتم از برنامه ی معرفت شبکه چهار تلویزیون ، که می خواست منم ببره تا منطقه ی صفر مرزی خودش ! که خودشم نبینه ! مثلا تو : " آینه " ، و منم خودمو نبینم با : "سخن آفرینی " اون ! که : " غیب " شده بود پشت حرفش ، در حالیکه بقول همون آینه ی تمام و کمال : " علی " پیدا بود ! تمام قدش .
البته نه در تور چشم و حتی بازش ولو یه قدم ...
چشم ، اومدم ، سر سفره ی افطار ...
... , عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ، ... .
نماز روزتون قبول ، دلم می خواد که سفره ی افطاری رو باز تر اینم بکنم ، ولی بازم به دیروقت میکشه و فردا دیگه جمعه و تعطیل رسمی نیست که بشه نرفت سرکار طبق قرارداد ...
البته نه اینکه بجای دلخواه بعنوان مثال همون برنامه : "معرفت" تلویزیون تور : "خیال" ی گذاشته ، بعد تور " حس " ی ، اونم بعنوان یه تور علمی ! اونم بفرموده ی پیامبر که : طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه ، اونم دلخواه یا بخیال ! خدا که محب یا دوستدار طلاب و جویندگان علم و دانشه ، یا بقول ایشان : عاشقشونه !
چراکه سفره محقر میزبانی ما از ایشون فعلا حسی از اعضای بدنی هس که گفتم کوچکتر از سفره ی غزه هس ، بدنی که محل ازدواج درون با بیرونه ، و اگر بجای ازدواج حسی گفته شد علمی ، برای این بود که در بیرون مثلا : "دانش محور" گفته میشه ، و صرف نظر از اونم که "خیال محور" رو هم شامل بشه ، ولی در سفره اش " حس محور" ی که هس .
البته نه فقط برای اینکه در بیرون حرف از مثلا علوم حسی هس ، بلکه از باب معرفت علومی هم هس ، که یکی از ابواب علمشون باب معرفته ، و سر سفره معرفتم با معرفت حسی میشه افطار کرد .
پس بحث همون بحث ازدواج و فعلا بحث ازدواج حسیه ، تورم تورحسی ، فعلا یه عکس یادگاری با حسی از بیرون داشته باشیم کافیست ، یا تصویری سر سفره ی عقد در " آینه " با اون .
البته من حرفی ندارم که علاوه بر حس رو هم طلب یا جستجو کرد ، ولی به اسم علم و دانش ، حتی معرفت و شناخت رو هم نمیشه سر سفره گذاشت ، چه رسه به خیال ، عشق ووو ، که معادلی براش در درون یافت و کنارش گذاشت در برابر : " آینه " ، و اسمشم گذاشت : " ازدواج دانشجویی" !
فعلا تصویر دو بدن در " آینه " ، با حسی مشترک هم کافیه ، برای پیوند زناشویی ، زناشویی درون با بیرون ، با " بدن محوری" .